صالح الوردانی کتابی دارد بنام فریب که ویرایش دیجیتالی آن کتاب را من برای مرکز بزرگ کتابهای دیجیتالی قایمیه انجام دادم واینک مقدمه آن کتاب را اینجا نشر و خود آن کتاب خواندنی را در چند قسمت اینجا خواهید خواند انشالله .
رضوی مالستانی
جـسـتجو در يافتن اسلام حقيقى در لابلاى انبوه گفتارها، فتواها، احاديث ورويدادهاى تاريخى ، امرى بس سخت و دشوار بود، از روزى كه رسول اكرم (صلی الله عليه وآله وسلم) رحلت كرد تا امروز، بسيارى از خس و خـاشاك ها به اسلام چسبيده و حقيقتش را پنهان كرده تا آنجا كه اسلام امروزى چيزى جز اسلامى بـود كـه پـيامبر به امت بخشيد، چنين مى نمود كه مساله نياز به پيام رسانى ديگر دارد تا اسلام را دگر بار برانگيزاند.
اين مطلبى بود كه در طول بحث و مطالعه و تجربه هاى طولانيم درمحدوده مركزيت اسلامى در مصر به آن رسيدم و بيش از بيست سال ادامه داشت .
آنـچه از سوى گروه ها و حركت هاى اسلامى در مصر، به آن پى بردم ،اولين و اصلى ترين انگيزه اى بود كه مرا واداشت تا در ميراث اسلامى به بحث و جستجو بپردازم ، چرا كه اسلام منبع اصلى تمام اين گروه ها به شمارمى رفت و از اين راه مى خواستم به علت برخوردهاى اين گروه ها پى ببرم .
ايـن بـرخـوردها را مربوط به امروز نيافتم ، بلكه ، ريشه در گذشته دارد .واكنون اقرار مى كنم كه بـحـث درباره اين برخوردها نياز به يك شرط اساسى دارد كه در آغاز نبوده است و آن خالى كردن ذهـن از قـداسـت افـراد اسـت ،يـا به عبارت ديگر : بايد شخصيتى مستقل داشت ، آزاد از پرستش مردان ،چرا كه من وقتى به كنجكاوى در ميراث اسلامى غوطه ور بودم كه در درونم حامل قداستى افزون براى شخصيت هاى پيشين از صحابه تا برسدبه فقيهان بودم .
ولـى آن هـنـگام ـ كه به فضل الهى ـ از اين هاله مقدس خود را رها ساختم ، راه را پيشاپيشم براى رسـيدن به حقيقت اسلام ، هموار يافتم و دريافتم كه دراين دين ، سنت پيشينيان محقق گشته و آن تـسـلـط افراد بر نصوص پيامبرپس از آن حضرت است تا آنجا كه امت به اين نتيجه دست يافته كـه مى شود دين را از افراد اخذ كرد نه از متن ها و نصوصى كه پيامبر به ارث گذاشته كه سرانجام ، حـقـيـقـت اسـلام پـنهان مى ماند، چنانكه حقيقت دين موسى و عيسى نيز بوسيله احبار و رهبان بـنـى اسـرائيل ، پنهان ماند، همانها كه درباره شان خدا فرمود :«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ » بنى اسرائيل احبار و رهبان خود را جز خدا، ارباب خود قرار داده بودند.
ايـنـجـا بود كه دنبال نصوص و رويدادها ى تاريخ رفتم با ذهنى خالى ازمردان و شخصيت ها، و به عبارت روشن تر : نصوص را برتر از مردان قراردادم تا به حقيقت رسيدم .
آرى ، آن روشـى كـه شاطبى در كتاب اعتصامش درباره حق و شخصيت ها، يادآور شده ، آن را اجرا كردم ، آيا مردان با حق شناخته مى شوند يا حق بوسيله مردان ؟
و اگـر فقيهان اجماع كرده اند كه مردان بوسيله حق شناخته مى شوند، ولى اين قانون در حقيقت وجـودى ندارد، نه در ميراث گذشته و نه در حقيقت امر، پس آنان اين را شعار خود در ظاهر قرار دادنـد ولـى در واقـع ، عكس آن را اجرا نمودند و همين فرق گذاشتن ميان نص و مردان و تلاش بـراى درك نـص ـ بـدون آنـان ـ مـرا بـا حقيقت اسلام آشنا ساخت .اگر به سخنان آنان و تفسير و تـوضـيحشان درباره نصوص و احاديث ، بسنده مى كردم .
وبه تفسيرهائى كه بيشتر بوى سياست از آن اسـتـشمام مى شد بسنده مى كردم هرگز به اين حقيقت نمى رسيدم .من براستى از دايره وهم خـارج شـدم وبـه سـرزمين حقيقت رسيدم آنگاه كه مسير اسلام را پس از رسول خدا (ص )دنبال مى كردم و آن را دوباره خوانى نمودم .
و سرانجام پس از سالهائى طولانى از سرگشتگى و گمراهى ، آرام گرفتم ،آنگاه كه قسمت پنهان شـده از تاريخ اسلام و حقيقت مسلمين بر رويم گشوده شد و در راه راست و صراط مستقيم قرار گرفتم .
هـمـچـنـان كـه نور اهل بيت جلوى رويم تابيد، پرده هاى ظلمت پس زده شدو راه راستين برايم گشوده شد و خود را در محدوده اسلام واقعى يافتم .
و آنچه در اين كتاب قلم زده ام ، سخن از بيوگرافى يا تجربه هاى شخصى خود نيست ، بلكه سخن از عـرضـه نـمـودن واقعيت ها و رد بعضى استدلالهاو بيان حقايقى است كه از مسلمانان پنهان شده است .
و خـداى را بـر ايـن هـدايـت حمد و سپاس مى گويم كه اگر توفيق خداوندنبود، هرگز هدايت نمى شديم .
صالح الوردانی - قاهره
ر